سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

ویژگیهای نوجوانی



لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید:


به عنوان یک واقعیت،دوره ی نوجوانی را باید یک مرحله ی بسیار مهم از زندگی تلقی کرد.دوره ای که با ویژگیهایش از سایر دوران زندگی متمایز می شود.این خصوصیات عبارتند از:

 

1-نوجوانی، یک دوره ی مهم به شمار می رود.

گرچه همه ی دوران عمر مهم است ولی برخی از آنها مهمتر از سایرین می باشد.زیرا این دوره دارای تأثیرات ناگهانی بر رفتار و دیدگاه فرد می باشد.با درنظر گرفتن این که سایر دوره های زندگی، به دلیل تأثیرات درازمدت آن، پرمعنی وقابل توجه هستند، لیکن دوره ی نوجوانی، یکی از دوره هایی است که از هر دو جنبه ی تأثیرات ناگهانی و درازمدت برخوردار و قابل توجه است.برخی از ادوار زندگی به دلیل تأثیرات فیزیکی و بدنی با اهمیت و برخی دیگر از لحاظ تأثیرات روانی قابل اعتنا هستند، لیکن نوجوانی از هر دو جهت مهم می باشد.

 

در بحث و بررسی تأثیرات بدنی نوجوانی «تانر»(2)گفته است: 

برای اکثریت اشخاص جوان، سالهای 12تا16 پرحادثه ترین سالهای زندگی آنها می باشد، تا آنجا که رشد و تحول آنها با نگرانی آمیخته است.مسلماً در طول زندگی جنینی و اولین یا دومین سال پس از تولد، رشد باز هم سریعتر واقع می شود یک محیط هم حسی (سمپاتیک)جدی تر به وجود می آید.اما نوجوان خودش جذاب و دلربا نیست یا آن گونه نیست که بیننده ای را که شاهد تحولات و یا عدم تحولات نوجوان می باشد، متوحش کند.

تواین تحولات نیاز به سازگاری روانی را افزایش می دهد و برای ایجاد دیدگاهها، ارزشها و علایق نوین، ضروری به نظر می رسدأم بودن این تحولات فیزیکی مهم و سریع بخصوص در طول اولین مرحله ی نوجوانی با تحولات پرشتاب ذهنی از خصایص این دوره می باشد.

 

 

2--نوجوانی، یک دوره ی انتقال (برزخی)است.

انتقال به معنی یک وقفه یاتغییر از آنچه که قبلاً انجام شده نمی باشد، بلکه بیشتر عبور از مرحله ای از رشد به مرحله ی دیگر می باشد.این به آن معنا است که آنچه قبلاً واقع شده، نشانه ی خود را روی آنچه که در زمان حال و آینده اتفاق می افتد.باقی می گذارد.کودکان در زمانی که از خردسالی به بزرگسالی می رسند، باید جنبه های کودکانه را کنار بگذارند و آنها باید همچنین الگوهای جدید رفتاری و نگرشی را بیاموزند تا جانشین آن چیزهایی شود که ترک کرده اند.

به هرحال، این مهم است که درک کنیم آنچه قبلاً واقع شده است، نشانه های خود را باقی گذاشته است و برالگوهای نوینی از رفتارها و نگرشهای فرد اثر می گذارد.همچنان که «استریس»شرح داده است:

ساختمان بدنی نوجوان، پایه هایی در کودکی دارد وبسیاری از خصوصیاتی که معمولاً به عنوان معرف ظهور نوجوانی در نظر گرفته می شدند، قبلاً در طول اواخر کودکی حضور داشته اند.تغییرات بدنی که درسالهای اولیه نوجوانی اتفاق می افتد، بر رفتار موزون شخص اثر می گذارد و به ارزیابی مجدد ارزشها و سازگاری اجتماعی آنها منتهی می شود.

در طی هر مرحله ی انتقالی، وضع و جایگاه فرد مبهم است و نوعی گم گشتگی درباره ی نقشهایی وجود دارد که فرد انتظار دارد آنها را ایفا کند.نوجوان در این زمان نه کودک و نه بزرگسال است؛ اگر نوجوانان مانند کودکان رفتار کنند، به آنها گفته می شود که به مانند سن خودشان عمل کنند.اگرآنها سعی کنند نظیر بزرگسالان عمل کنند، اغلب متهم می شوند که برای شلوارهای کوتاه خود، خیلی بزرگ شده اند و برای این تلاشی که انجام می دهند تا مثل بزرگترها عمل کنند، مورد سرزنش واقع می شوند.ازطرف دیگر، آزمودن شیوه های مختلف زندگی به آنها یاد می دهد تا آنها تصمیم بگیرند که چه الگوهای رفتاری، ارزشی و نگرشی بهتر می توانند نیازهای آنان را تأمین نمایند.

 

3-نوجوانی ،یک دوره ی تغییر است.

میزان تغییر درنگرشها و رفتار درطی دوره ی نوجوانی با میزان تغییر در وضعیت بدنی برابر است.در طی سالهای اولیه ی نوجوانی ،زمانی که تغییرات بدنی با سرعت انجام می شود،تغییرات در نگرشها و رفتار همچنین با شتاب به وجود می آید.همچنان که تغییرات بدنی آرام به پیش می رود،به همان نسبت نگرشها و رفتار نیزتغییر می یابند.

تقریباً پنج نوع تغییرات ملازم و عمومی وجود دارد که در طی دوره ی نوجوانی واقع می شود:

نخست آن که، حیات عاطفی (انفعالی)توسعه می یابد، شدت آن به سرعت و میزان تغییرات بدنی وروانی بستگی دارد که در این زمان واقع می گردد. زیرا این تغییرات،معمولاً در اوایل نوجوانی سریع تر اتفاق می افتد. توسعه ی حیات عاطفی معمولاً درآغاز نوجوانی بیشتر از انتهای نوجوانی مطرح می شود.

دوم این که،سرعت تغییراتی که با رشد جنسی همراه است، نوجوانان را از خودشان و از استعدادها و علائقشان نامطمئن می سازد.آنها قویّاً احساس بی ثباتی می کنند،احساسی که اغلب با تعابیرمبهمی که آنها از سوی معلمان و والدین دریافت می کنند، تشدید می شود.

جنبه ی سوم، تغییراتی است که در بدن،علایق ونقشهایی که در گروههای اجتماعی از آنان انتظار می رود ایفا نمایند، به وجود می آید و مسایل جدیدی را می آفریند.برای نوجوانان کم سن و سال، این تغییرات بسیارزیاد است و کمتر از آنچه که قبلاً تصور می کردند قابل حل به نظر می رسد.قبل از این که آنها مسایلشان را حل کرده و به رضایت برسند،با خودشان و مسایلشان درگیر خواهند بود.

چهارم، همچنان که الگوهای علایق و رفتارتغییرمی یابد، ارزشها نیز متغیر خواهند بود.آنچه که درزمان کودکی برایشان مهم بود، اکنون که در آستانه ی بزرگسالی قرار دارند، کمتر اهمیت پیدا می کند؛ به عنوان مثال، برای بیشترین نوجوانان، مسئله دوستانی که از همسالان هم تیپ و جذاب باشند، مهمتر از تعداد زیادی دوست می باشد که سنخیت روحی با او نداشته باشند. آنها اکنون به مسئله کیفیت، بیشتر از کمیت، اهمیت می دهند.

پنجم این که، بیشترین نوجوانان در مورد تغییرات، حالتی دمدمی دارند. زمانی که آنها درخواست و تقاضای استقلال دارند، اغلب از مسئولیتهایی که همراه با استقلال و ارزیابی توانایی آنهاست، هراس دارند.

 

3-نوجوانی، یک سن مسئله آفرین است.

گرچه هرسنی مسایل خاص خودش را دارد، با این حال، مسایل نوجوانان اغلب برای پسران و دختران به گونه ای است که آنها به سختی از عهده ی حلشان بر می آیند.دو دلیل برای این مسئله وجود دارد:

اول این که، درسرتاسر دوره ی کودکی، مسایل آنها بالاخره توسط والدین و معلمان حل می شود، درحالی که بسیاری از نوجوانان به دلیل بی تجربگی، به تنهایی از عهده ی حل مسایلشان برنمی آیند.

دوم این که نوجوانان دوست دارند احساس کنند که افرادی مستقل و آزاد هستند.آنها درخواست ارائه راهی را دارند که خودشان بتوانند از عهده ی حل مسایل برآیند و کوششهایی را که از جانب والدین و معلمان برای کمک به آنها ارائه می شود، نمی پذیرند.

به دلیل ناتوانی نوجوانان درغلبه برمسایلشان به تنهایی، به همان اندازه که آنها اعتقاد دارند از توانایی برخوردارند، بسیاری از آنها حل مسایل و مشکلات را مافوق انتظارات خود می یابند.

همچنان که «آنافروید»(3)شرح داده است:

بسیاری از شکستهایی که اغلب با نتایج غم انگیزی در این رابطه همراه است، آنچنان که تصور می شود به دلیل بی استعدادی فرد نیست.بلکه صرفاً مبتنی بر این حقیقت است که این گونه درخواستهایی که از او در لحظه هایی از زندگی اش وجود دارد، انرژیهای او را به کار می گیرد؛ انرژیهایی که در تلاش برای حل اکثر مسایلی که به وجود می آیند، کافی به نظر نمی رسد.

4--نوجوانی، زمان جستجوگری هویت است.

در سراسر سن گروه گرایی اواخر کودکی، انطباق با معیارهای گروه به مراتب بسیار مهمتر از فردگرایی است.همچنان که قبلاً اشاره شد، کودکان ارشد در لباس، گفتار و رفتار علاقمندند که تقریباً و درحد امکان شبیه افراد گروه باشند.هرگونه انحراف ازمعیار گروه به تهدید علیه تعلق به گروه شباهت دارد.درسالهای اولیه ی نوجوانی،تطابق با گروه هنوز برای دختران و پسران حائز اهمیت است.به تدریج آنها درصدد جستجوی هویت برمی آیند و تمایل چندانی به این که شبیه همسالان خود درگروه باشند، ندارند.

اریکسون توضیح می دهد که چگونه این جستجوی هویت بر رفتارهای نوجوان اثر می گذارد:

در جستجوی آنها برای احساس جدید که از استمرار و یکنواختی دارند، نوجوانان باید مبارزه ای را از نو آغاز کنند.اگرچه آنها ناچارباشند که کارهایی را تصنعی انجام دهند و در نظر مردم افرادی خوش نیت تلقی شوند و نقش حریف را در مبارزه اجرا کنند وآنها به هرحال آماده هستند تا آرمانها و معبودهای ثابت را به مانند نگاهبان هویت نهایی برای خود بنا کنند.اکنون یکپارچگی شکل می گیرد و در هیأتی از هویت خود که بیشتر از شخصیت سازی دوران کودکی است، تجلی می یابد.

یکی از راههایی که نوجوانان تلاش می کنند تا خود را به مانند افراد بزرگسال نشان دهند این است که از موقعیتهایی نمادین (سمبلیک)نظیرماشینها، لباسها و سایر وضعیتهای قابل مشاهده بهره گیرند.آنها امیدوارند در این راه، افرادی قابل توجه و جذاب به نظر برسند.

 

6-نوجوانی،یک سن هراس می باشد.

همچنان که «ماژریس»(6)اشاره نموده است بسیاری از عقاید عمومی درباره ی نوجوانان، به طورمدلل به شرح وضعیت آنها و ارزیابیهایی در این زمینه پرداخته است ومتأسفانه تعدادی از آنها، هاوی نظری منفی نسبت به نوجوانان می باشد.پذیرش قالبهای فرهنگی (7)در مورد «تین ایجرها»(13تا19ساله ها)(افرادی نامرتب و غیرقابل اعتماد که دارای استعداد تخریب، ویرانگری و رفتار ضداجتماعی هستند.)بسیاری از بزرگسالانی را که باید راهنمایی و حمایت ازنوجوانان را عهده دار شوند به این مرحله هدایت کرده است که از چنین مسئولیتی درقبال نوجوانان بهراسند و در نگرشهای خود نسبت به آنان و تدابیری که در رابطه با رفتار نوجوانان باید اتخاذ شود،احساس همدلی نداشته باشند.

کلیشه های عمومی همچنین برتصوری که نوجوانان از خود و نگرشهایشان دارند تأثیر می گذارد.همچنان که «آنتونی»،(8)درگفتگوهای خود از قالبهای فرهنگی نوجوانان شرح داده است:

قالبهای فرهنگی باید همچنین به عنوان آینه ای که عکس العملهای مناسب اجتماع را درخود منعکس و به معرض نمایش نوجوان می گذارد، عمل نماید.چنین تصویری که به نوجوان ارائه می شود، به تدریج او را به عنوان فردی قابل اعتماد درنظر می آورد و برطبق آن رفتار خویش را شکل می دهد.

پذیرش این کلیشه ها (قالبها)توسط نوجوانان و اعتقاد به این که بزرگسالان، نگرش حقیرانه ای نسبت به آنها دارند، انتقال آنان را به مرحله ی بزرگسالی دشوار می سازد.چنین امری در نوجوانان،به حساسیت زیادی نسبت به والدین آنها منجرمی شود و مانعی بین آنها و والدینشان ایجاد می کند و از برگشتن نوجوانان به سوی آنها برای کمک خواستن درحل مسایلشان جلوگیری می کند.

 

7-نوجوانی، زمان آرمان گرایی است.

نوجوانان تمایل دارند که به زندگی از ورای عینک سایه و روشن نگاه کنند.آنها به خود و سایرین آنچنان می نگرند که دوست دارند بهتر از آنچه که هستند، خود را باور کنند.این مطلب به ویژه در مورد آرزوهای نوجوان صادق است.این آرزوهای غیرواقعی نه فقط درباره خودشان بلکه، همچنین برای بستگان و دوستان آنها نیز وجود دارد.این آرزوها در اوایل نوجوانی با توسعه ی عواطف همراه هستند.بیشترحالات غیرواقعی آنان شامل رنجش زیاد، آزار و ناکامی است و نوجوانان زمانی که احساس کنند دیگران آنها را دست کم می گیرند و یا به اهدافشان دست نمی یابند، این حالات را از خودشان نشان می دهند.

با توسعه ی تجارت اجتماعی و شخصی و با افزایش قدرت تفکرعقلانی، نوجوانان رشد یافته تر،به خود، خانواده، دوستان و زندگی به طورکلی واقع بینانه تر می نگرند.درنتیجه آنها کمتر از ناامیدی و توهم نامعقول رنج می برند و نسبت به سالهایی که جوانتر بودند واقع گراتر می باشند.این یکی از موقعیتهایی است که آنها را در شادیهای بیشتری که خاص نوجوانان رشد یافته تر است، مشارکت می دهد.

همچنان که دوره ی نوجوانی ادامه می یابد، دختران و پسران به طور یکسان از آرمان گرایی متأثر می شوند.آرمان گرایی که از زندگی سبکبار، بی خیال و مجرد ناشی می شود.نوجوانان به تدریج خود را از آرمان گرایی رها نموده و به موقعیت بزرگسالان نایل می شوند.احساس این که دوره ی نوجوانی از دوره ی بزرگسالی و مسایل مربوط به آن از قبیل نیازمندیها و مسئولیتهایش، شادتر و با نشاط تر است، تمایلی را به وجود می آورد که نوجوانی را به یک دوره ی فریبنده، شاد و سبکبار مبدل نماید.

 

8-نوجوانی، آستانه ی بزرگسالی است.

همچنان که نوجوانان به بلوغ قانونی می رسند، آنها نگران کنارگذاشتن کلیشه های تین ایجرها (13تا19ساله ها)بوده و می خواهند این باور را پیدا کنند که نزدیک بزرگسالان هستند،مثل آنها لباس می پوشند و مانند آنها عمل می کنند ولی با این حال تصورمی کنند که اینها کافی نیست.بنابراین، آنها روی رفتارهایشان متمرکز می شوند تا بتوانند با بزرگسالان معاشرت نمایند. نوجوانان معتقدند که این رفتارها تصویری دلخواه از آنان را به وجود می آورد.